بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 6
کل بازدید : 43597
کل یادداشتها ها : 31
چقدر زود فراموش می شوم
انگار سالهاست که مرده ام
اما هنوز ذهن زخمی ام یاد او را نشانه می رود!
این روزها چشم های من خسته است...
گاهی اشک....
گاهی انتظار....
گاهی دلتنگی....
این سهم چشمهای من است؟
چقدر زود
ببین ....نگاه کن ....!
آسمان ؟
نه ..نه عزیز ....نگاه کن ....!
دریا .....؟
نه ..دریا هم ..نه !
کوه ..؟
نه .....کوه! چرا ..کوه !
فقط نگاه کن ....دور نیست ...اصلا ....نگاهش کن ....!
دردش ....ترا آزرده کرده ................
آه فریادش ترا میگیرد ...کی گفته ...وجود نداره
نگاهش کن ...تو نگاهش کن ....خواهی دید
ببین چطور دست وپای سخاوتش را جمع کرده ....ببین چطور مثل عنکبوت خودش را اسیر تارش کرده ...آه ببین مثل ببر تیز پا بود اما حالا توی لاک سنگینش به کندی سنگی راه میرود ..
.خیلی وقت ها هم خواب ...خواب ؟
نه از آن خوابهای قشنگ که ترا تا خونه ی دوست میبرد ..خوابی مثل کابوس ..
مثل عادت مثل تکرار مثل ..
.نمیدانم به هرچه نگاه میکنم تغییر را در نگاهش میابم
اما این کابوس تک است ...تک وتنها نه به معنای شیرین تنهایی نه عریززززز
به معنای درهم ریختن...نه اون م نیست ...............آه هاها راحت شد ....
رها شد......
سبک و روان ..........انعکاسش را بگیر
حجم نبودنش را نفس کشیدی حالا بودنش را لمس کن ...........
ببینم .........پیداش کردی ......
من گفته بودم آن دور نیست
من به تو گفته بودم آن نابود شدنی نیست .......
آن تغیر میکند
حسش تغییر برمیدارد
اما بودنش..... بودنش..... بودنش.........نبودنی نیست
تنگنای اسارت را در خویش به وسعت دنیای رنگ وفرم تغییر داده ....
چرا گمان میکنیم ..اسارت ...تاریکی ودرماندگی است
طعمش را لمس نمیکنی مگر نه به اندازه ی دنیایی آزادگی است
به درونش وارد شو .......نترس
ترا پیدا میکند
نگاه کن ...ببین ......
دور نیست
.....دوست داشتنی ولطیف ......
حسش کن
نه با چشم نه با زبان
نه رها کن این اعضای بخیل را
که ترا از طعم حقیقی وجود کور و ناتوان میکند
و فقط به تو قرار ها را نشان میدهد
و ترا ...ای دوست پاک من .....................
ترا اسیر قوانین خوش میکند ............
وآن لحظه دردنیای بزرگ در میان آسمانی به وسعتی ناپیدا
زمینی مهربان به سخاوت گندم ....ترا تشنه وگرسنه آز و ولع نداشتنهایت میکند
نگاهش کن ......ببین ...دریافتی ................
چقدر ترا دوست دارد
میشنوی ....صدایش را....
با من بمان !!!!